گر به تکلیف لب جام به لب از محتشم کاشانی غزل 29

محتشم کاشانی

آثار محتشم کاشانی

محتشم کاشانی

گر به تکلیف لب جام به لب سوده تو را

1 گر به تکلیف لب جام به لب سوده تو را که به آن شربت آلوده لب آلوده تو را

2 که به آن مایهٔ جهل این قدرت کرده دلیر که ز اندیشهٔ دل بر حذر آسوده تو را

3 که دران نشئه تو را دست هوس سوده به گل که به رخ برقع شرم این همه بگشوده تو را

4 زده آن آب که بر خاک وجودت ای گل که در خانهٔ عصمت به گل اندوده تو را

5 که به فرمودن آن فعل تواضع فرمای سجده در بزم گدایان تو فرموده تو را

6 حزم کزدم ز پذیرفتن تکلیف نخست که ازین بزم نشینی چه غرض بوده تو را

7 محتشم خوی تو می‌داند و از پند عبث می‌دهد این همه در سر بیهوده تو را

عکس نوشته
کامنت
comment