گر به فرمانِ از حکیم نزاری قهستانی غزل 1263

حکیم نزاری قهستانی

آثار حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

گر به فرمانِ من سوخته خرمن باشی

1 گر به فرمانِ من سوخته خرمن باشی من غلام تو و تو خواجگی من باشی

2 هیچ نقصان نکند مملکت حسنِ ترا که کم آزار و نکو خلق و فروتن باشی

3 حاصل از کشتنِ من چیست همین هیچ دگر خون بی‌داد گری کرده به گردن باشی

4 دشمن جان منی پس منِ مسکین چه کنم دوست چون دارمش آن را که تو دشمن باشی

5 بی وفایی و جفا کاری و بی‌داد گری خود تو پیوسته بدین کار معیّن باشی

6 حسنت از حد و نهایت بگذشت احسان کن تا به اخلاق پسندیده مزیّن باشی

7 نفس سوختگان در دلِ سخت تو رسد هم به دم نرم شوی گر همه آهن باشی

8 عقل شوریده رَوَد تا تو برین شیوه روی شهر پر فتنه بود تا تو در این فن باشی

9 کی بماند مگر از شعرِ نزاری بیتی گر تو در شهر چنین خانه برافکن باشی

عکس نوشته
کامنت
comment