-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گر به رخسار تو، ای دوست، نظر داشتمی نظر از روی خوشت بهر چه برداشتمی؟
2 چون من بیخبر از دوست دهندم خبری باری، از بیخبری کاش خبر داشتمی؟
3 در میان آمدمی چون سر زلفت با تو از سر زلف تو گر هیچ کمر داشتمی؟
4 گر ندادی جگرم وعدهٔ وصلت هر دم کی دل و دیده پر از خون جگر داشتمی؟
5 گفتیم: صبر کن، از صبر برآید کارت کردمی صبر ز روی تو، اگر داشتمی
6 خود کجا آمدی اندر نظرم آب روان؟ گر ز خاک در تو کحل بصر داشتمی
7 دل گم گشتهٔ خود بار دگر یافتمی بر سر کوی تو گر هیچ گذر داشتمی
8 گر ز روی و لب تو هیچ نصیبم بودی بهر بیماری دل گل بشکر داشتمی
9 کردمی بر سر کویت گهرافشانیها بجز از اشک اگر هیچ گهر داشتمی
10 گر عراقی نشدی پردهٔ روی نظرم به رخ خوب تو هر لحظه نظر داشتمی