جامی

جامی

جامی
جامی

اگر ناز و فریب چشم شوخت این چنین از جامی غزل 375

غزل 375 ام از 3391 فاتحة الشباب - غزلیات

اگر ناز و فریب چشم شوخت این چنین ماند

  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7

1 اگر ناز و فریب چشم شوخت این چنین ماند عجب گر هیچ کس را در جهان دل بلکه دین ماند

2 نخستین تیر کاندازی فکن بر سینه ریشم که ذوق آن مرا در سینه تا روز پسین ماند

3 خط مشکین تو بر لب صف موری ست پنداری که ناگه وقت رفتن پای شان در انگبین ماند

4 مکن دور از رخم ای پاکدامن اشک خونین را که ترسم داغهای خون تو را بر آستین ماند

5 بر این در گر چو باد صبح زاهد را گذار افتد کجا در خاطرش اندیشه خلد برین ماند

6 گهی کآیی سواره روی خود مالم به ره شاید که از خاک سم اسپ تو گردی بر جبین ماند

7 اگر جامی برد جز قبله روی تو را سجده ازان شرمندگی تا حشر رویش بر زمین ماند

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر اگر ناز و فریب چشم شوخت این چنین ماند

شاعر شعر اگر ناز و فریب چشم شوخت این چنین ماند چه کسی است ؟

شاعر شعر اگر ناز و فریب چشم شوخت این چنین ماند جامی می باشد.

شعر اگر ناز و فریب چشم شوخت این چنین ماند در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 9 سروده شده است.

قالب شعر اگر ناز و فریب چشم شوخت این چنین ماند چیست ؟

قالب شعر اگر ناز و فریب چشم شوخت این چنین ماند غزل است

مضمون اصلی شعر اگر ناز و فریب چشم شوخت این چنین ماند چیست؟

این شعر در دسته‌بندی پندآموز, شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن پندآموز, شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.