1 گر بادهٔ تو رسد به من مل چه کنم چون روی تو بینم هوس گل چه کنم
2 تو من نشوی من تو شوم نیست عجب هرگز تو نمی کنی تنزل چه کنم
1 هر چیز که رو می دهد از ماست که بر ماست هر چند که او می دهد از ماست که بر ماست
2 سرچشمه بود قسمت ما آب روان را این آب که جو می دهد از ماست که بر ماست
1 آن که نامش جان جانان است آن جانان ماست آن که قربان میشود هردم به جانان، جان ماست
2 مشرب ما ترک دنیا، مذهب ما نفی غیر دین ما اثبات حق و کفر ما ایمان ماست
1 چین فدا باد زلف پرچین را مدد از کفر می رسد دین را
2 همچو دل دین به باد می دادم چه کنم چشم عاقبت بین را