- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 اگر دمی ز تو بویی به من رساند باد هزار جان و جهانم فدای آن دم باد
2 تویی که یاد من خسته سالها نکنی منم که با غم رویت نشسته ام دلشاد
3 چه شد چرا چه سبب حال من نمی پرسی که هر دمم به فلک می رسد ز غم فریاد
4 من از ملامت دشمن به عشق نگریزم بیا که دل به تو دادیم و هرچه باداباد
5 مرا سریست ز عهدت به باد خواهد شد که در طریقت عشقست عهد بر بنیاد
6 چو بخت یار نباشد ستیز نتوان کرد دلا ز کار جهان همچو سرو باش آزاد
7 رقیب بی خرد آخر نصیحتم کم کن چرا که با تو چنین حادثه بسی افتاد