اگر دمی ز تو بویی به از جهان ملک خاتون غزل 400

جهان ملک خاتون

آثار جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

اگر دمی ز تو بویی به من رساند باد

1 اگر دمی ز تو بویی به من رساند باد هزار جان و جهانم فدای آن دم باد

2 تویی که یاد من خسته سالها نکنی منم که با غم رویت نشسته ام دلشاد

3 چه شد چرا چه سبب حال من نمی پرسی که هر دمم به فلک می رسد ز غم فریاد

4 من از ملامت دشمن به عشق نگریزم بیا که دل به تو دادیم و هرچه باداباد

5 مرا سریست ز عهدت به باد خواهد شد که در طریقت عشقست عهد بر بنیاد

6 چو بخت یار نباشد ستیز نتوان کرد دلا ز کار جهان همچو سرو باش آزاد

7 رقیب بی خرد آخر نصیحتم کم کن چرا که با تو چنین حادثه بسی افتاد

عکس نوشته
کامنت
comment