- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گر تو سر خواهی ز من سر با تو ببارم به چشم سر چه باشد هرچه دارم در نظر آرم به چشم
2 گفته بردار از خاک در ما روی خویش گرچه گردست آن نه رو آن گرد بردارم به چشم
3 گفته نظاره رویم به چشم من گذار چون نوع چشم دیگری غم نیست بگذارم به چشم
4 گفته از دور به شمر عقدهای زلف من گرچه بی انگشت دشوارست بشمارم به چشم
5 گفته سر نامه عشقم به خون دل نگار سازم از مژگان قلم و آن نامه بنگارم به چشم
6 گفته پایم ببوس و هیچ با مزگان مسای مردمی چشمی دل مردم نیازارم به چشم
7 گفته از ما نگه دار آب روی خود کمال خاک کوی تست آب رو نگه دارم به چشم