- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گر دلی بودی مرا در طالع و فرمان من کی زجانان آمدی چندین ستم بر جان من
2 از خیال لعل او یکبوسه بربودم بخواب هست ذوق آن هنوزم در بن دندان من
3 یوسف جانم چو در چاه زنخدانش فتاد گفت رضوان رشک دارد بر من و زندان من
4 هست در زلف پریشانش دلم مجموع از آنک نسبتی دارد بکار بیسر و سامان من
5 در میان عاشقان جادوی چشم مست او کفر پیدا کرد و پنهان میبرد ایمان من
6 داغ هجر آن پری پیکر مرا کشتی بدرد گر نبودی از امید وصل او درمان من
7 خوشترم آید ز عیدی کان کمان ابروم گفت تا کی ای ابن یمین خواهی شدن قربان من