1 گر رای تماشا کنی ای دل منشین بیرون جه از آن کمند زلف برچین
2 پیرامن چشمۀ حیات لب او ی بگشای یکی دو چشم و آن سبزه ببین
1 مخور ای دل غم بسیار مخور ور خوری جز غم دلدار مخور
2 نه غم یار عزیزست؟ آن نیز اگرت هست نگهدار مخور
1 باد بر خاک ترک تازی کرد با عروسان خفته بازی کرد
2 ابر از آب دیده وقت سحر جامۀ شاخ را نمازی کرد