1 گر تو خواهی که سخت جان، جان بدهد یا خواجه فلان باقی دیوان بدهد
2 یا آن که تو می دانی یک نان بدهد گو:... خان بدهد
1 جلایر چون گذارش بر ری افتاد به مهمان داری کهیای بغداد
2 بسی اعجوبه در پاشویه ها دید که الحق واجب الوا گویه ها دید
1 رشتی علی: ای وای که بد نام شدی بازی چه کودکان حمام شدی
2 رفتی که کنی رام، خودت رام شدی با این همه پختگی، چرا خام شدی؟
1 ای عزیزی که مال و جاه ترا به فنا و زوال مشتاقم
2 بالله آن روز و روزگار گذشت که منت گفتمی ز عشاقم