گر دل طلبی از من جان هم به از کمال خجندی غزل 767

کمال خجندی

آثار کمال خجندی

کمال خجندی

گر دل طلبی از من جان هم به تو در بازم

1 گر دل طلبی از من جان هم به تو در بازم وره دیده خون افشان آن نیز روان سازم

2 در پای تو غلطیدن کاریست پسندیده کاری که چنین باشد هر دم ز سر آغازم

3 گفتم که چه رسم است این بر روی تو برقع گفت رسمیست بدو خواهیم کاین رسم براندازم

4 گر شمع رسد در تو بگدازمش از غیرت باری چو همی سوزم مگذار که بگدازم

5 از ضعف چنان گشتم کاین قصه اگر گویم همچون پشه در گوشت هم نشنوی آوازم

6 زلف تو به جان و سر بستست گرو با من تا تو بری این بازی من کمتر از بازم

7 گر چشم کمال از تو بر جان و جهان افتد با مردم دون همت من بعد نپردازم

عکس نوشته
کامنت
comment