- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گر وصال دوست می خواهی بیا بنده شود این خواجۀ دل زنده را
2 خواجۀ دل زنده قطب عالم است مرکز دوران چرخ اعظم است
3 مهدی و هادی ره آن کامل است کز خودی وارسته با حق واصل است
4 ز آفرینش مقصد و مقصود اوست اوست مغز و جمله عالم همچو پوست
5 رهنما آنست کو ره دیده است گر منزلهای جان گر د ی ده است
6 منزل امن و خطر دانسته است از بد و نیک جهان وارسته است
7 پیر می باید که داند علم دین تا بود رهدان و رهبین از یقین
8 باشدش از هر مقامی صد نشان نز شنیده بلکه از عین العیان
9 پیر آن باشدکه بینا شد به دوست جملۀ عالم طفیل دید اوست
10 از دو عالم یار بیند او عیان خودنبیند غیر او فاش و نهان
11 پیر آن باشد که از عین العیان هر چه بیند حق در او بیند عیان
12 اینچنین رهبر چو بینی زینهار دامنش را گیر و دست از او مدار
13 هر چه او گوید به صدق دل شنو خاک او شو در ره غولان مرو