1 گر پاره کنی مرا ز سر تا به قدم موجود شوم ز عشق تو من ز عدم
2 جانی دارم ز عشق تو کرده رقم خواهیش به شادی کش و خواهیش به غم
1 آنروز که آتش محبت افروخت عاشق روش سوز ز معشوق آموخت
2 از جانب دوست سرزد این سوز و گداز تا در نگرفت شمع پروانه نسوخت
1 از چرخ فلک گردش یکسان مطلب وز دور زمانه عدل سلطان مطلب
2 چون روزی پنج در جهان خواهی بود آزار دل هیچ مسلمان مطلب
1 وصل تو کجا و من مهجور کجا دردانه کجا حوصله مور کجا
2 هر چند ز سوختن ندارم باکی پروانه کجا و آتش طور کجا
1 ای دلبر ما مباش بی دل بر ما یک دلبر ما به که دو صد دل بر ما
2 نه دل بر ما نه دلبر اندر بر ما یا دل بر ما فرست یا دلبر ما