گر شود از دیده نهان ماه از محتشم کاشانی غزل 489

محتشم کاشانی

محتشم کاشانی

محتشم کاشانی

گر شود از دیده نهان ماه من

1 گر شود از دیده نهان ماه من دود برآرد ز جهان آه من

2 از نگه من به تمنای خویش آه گر افتد به گمان ماه من

3 آن که به پندست مرا سود خواه از همه بیش است زیان خواه من

4 از تو به جان آمدم اندیشه کن جان من از نالهٔ جانکاه من

5 بندگیت جان من بینواست جان من از من مستان شاه من

6 باش به هوش ای دل غافل که چرخ در ره او کنده نهان چاه من

7 محتشم افسرده رهی داشتم نیک زد آن سرو روان راه من

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر