-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گر به عمری ز من دلشده ات یاد آید جان محنت زده از بند غم آزاد آید
2 دی صبا بوی تو آورد و بجان زد آتش ترسم این شعله زیادت شود ار باد آید
3 روزها رفت و دلت بر من غمدیده نسوخت گر چه از ناله من سنگ بفریاد آید
4 جان من، جانب احباب فراموش مکن زود باشد که سخنهای منت یاد آید
5 دل نه منزلگه سلطان خیال است، که او میهمانیست که در کشور آباد آید
6 بلبل دلشده گر ناله کند، عیب مکن در دیاری که نسیم گل و شمشاد آید
7 هیچ شک نیست که از پای درآید شاهی چشم خونریز تو گر بر سر بیداد آید