گر از دفترِ عشق از حکیم نزاری قهستانی غزل 1322

حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

گر از دفترِ عشق رمزی بخوانی

1 گر از دفترِ عشق رمزی بخوانی خطا نامه ی عقل بر هم درانی

2 گر اموات خواهی که احیا بباشد بمیر ای حکیم از چنین زندگانی

3 به عمدا مکن در مراتب تصرف که مفروغ و مستانف از هم ندانی

4 بدین چشم دیدن محال است او را خطا بین تصور کند این معانی

5 نباید طمع کردن از رویِ ظاهر که کس را میسر نشد این امانی

6 ز بالا درآیی به گردن درافتی مُحال است در عینِ پیری جوانی

7 مگر نردبان پایه پایه بر آیی به شرطی که عشقت کند نردبانی

8 ز کون و مکان برشکن تا ببینی که جمله توی آن چه فی الجمله آنی

9 شود در تو معلوم حسی و عقلی که تو هم معما و هم ترجمانی

10 نزاری جز او کس ندیده‌ست اورا وگر خود کلیم الله لن ترانی

11 چو بر حکمِ اول نبوده‌ست قانع از آن گشت محجوب در حکمِ ثانی

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر