اگر به مصلحت از حکیم نزاری قهستانی غزل 1227

حکیم نزاری قهستانی

آثار حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

اگر به مصلحت از پیش دوست برگذری

1 اگر به مصلحت از پیش دوست برگذری چرا به گوشه ی چشم از قفا نمی نگری

2 بدین شمایل و شکل از نقاب ممکن نیست که آدمی به درآید چه آدمی که پری

3 وجودِ پاک تو با آب و گِل نیامیزد بدان سبب که تو نورانیی و ما بشری

4 فرازِ سرو که دیده ست سیب و شفتالو نگاه کن که چه پاکیزه ای و باروری

5 به طعنه گفتی تشنییع می زنی بر من بلی پس از که تظلّم کنم چو دل تو بری

6 به خاکِ پایِ عزیزت که سر بهایِ من است که از دو دیده به نزدیکِ من عزیزتری

7 اگر مشاهده کم اتّفاق می افتد ز راهِ بینشِ خاطر همیشه در نظری

8 چرا رضا ندهد عاشقِ ریاضت کش که گر ز دوست جدا شد به درد بیش تری

9 نزاریا به وفا حالیا جگر می خور که هم ز اهلِ دلی آن بود که بر نخوری

عکس نوشته
کامنت
comment