- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گر جلوه کنان یک نفسی پیش من آئی ز نگار غم از آینه دل بزدائی
2 جانا چه شود هر دم اگر روی چو ماهت بی پرده بدین عاشق دیوانه نمائی
3 روشن شود از نور رخت ملکت جانم از چرخ دل آندم که چو خورشید برآئی
4 ازآتش عشق تو نگر داغ بدلها جانا تو چنین فارغ و بی درد چرائی
5 هر چند بجان تحفه غم پیش فرستی شادی و طرب در دل عشاق فزائی
6 دیگر نکند میل بطوبی دل زاهد با این قد رعنا چو بفردوس درآئی
7 از لذت کونین اسیری نکند یاد گر وصل تو یابد بچنین روز جدائی