گر بدانی قیمت یک تار موی خویش را از جامی غزل 52

گر بدانی قیمت یک تار موی خویش را

1 گر بدانی قیمت یک تار موی خویش را کی دهی بر باد زلف مشکبوی خویش را

2 آمدی با روی از گل تازه تر دوشم به خواب تازه کردی در دل من آرزوی خویش را

3 تا نگردد گل ز اشکم زین همه دل کز بتان می ربایی فرش سنگ انداز کوی خویش را

4 باغبان در چشم من عکس رخ و زلف تو دید لاله و سنبل نشاند اطراف جوی خویش را

5 خاطرم ز آلایش زهد ریایی شد ملول یک دو کاسه درد خواهم شست و شوی خویش را

6 ای که گویی خوی ازان بت می توانی باز کرد رو که من به می شناسم از تو خوی خویش را

7 می دهم گفتم بهای خاک کویت آبروی گفت رو جامی نگهدار آبروی خویش را

عکس نوشته
کامنت
comment