1 اگر دانی که فردا محشری نیست سئوال و پرسش و پیغمبری نیست
2 بتاز اسب جفا تا می توانی که فایز را سپاه و لشکری نیست
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 بتا از کجرویهایت شکایت ولی با کس نگویم این حکایت
2 اگر در کلبه فایز نهی گام کنم جانم نثار خاک پایت
1 اگر دوران دهد بر بادم ای دوست وگر هجران کند بنیادم ای دوست
2 مکن باور که فایز چشم و زلفش رود از خاطر و از یادم ای دوست
1 رخ تو کعبه و محراب ابروت صفا و مروه این چشمان جادوت
2 طواف کوی حسنت حج فایز حجر آن خال باشد کوست برروت
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به