- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گر بی تو باید زیستن رفتن به از پایندگی چون نیست با تو دست رس مردن به است از زندگی
2 میرم بخاک پای تو کامد بکیش اهل دل در زیستن مرگم عیان درمردنم پایندگی
3 آن مه چو رفت از محفلم تاریک شد بزم دلم گو مه مده نور ضیا اختر مکن تابندگی
4 ناید خداوندی از او ای بت پرست زشتخو عمری که کردی پیش بت بیهوده صرف بندگی
5 ظلمات هجرم میکشد ای آب حیوان همتی دستم بگیر ای خضر ره در حالت درماندگی
6 گرچه حیات خضر را نبود همه عالم بها بی دوست هرگز این گهر دارد کجا ارزندگی
7 رفتی و جانم شد زتن بازآ چو روح اندر بدن کاندر نثار مقدمت ترسم کشم شرمندگی
8 تخم امیدی کشته ام آشفته تا گیرم ثمر ای ابر مژگان از توام باشد طمع بارندگی
9 یرغو برم پیش علی از ترکتازی بتان تا گیردم داد از کرم وز نو ببخشد زندگی