گر بی تو یک دو دم من بیمار از کمال خجندی غزل 763

کمال خجندی

آثار کمال خجندی

کمال خجندی

گر بی تو یک دو دم من بیمار زیستم

1 گر بی تو یک دو دم من بیمار زیستم از غمزه تو خسته و انگاره زیستم

2 از من چو نیم ناز دگر داشتی دریغ چون صید نیم کشته به ناچار زیستم

3 تن گرچه روز هجر زدی باز شد هلاک شرمنده ام ز بار که بسیار زیستم

4 رضوان به روضة خضر به آب حیات زیست من با خیال آن لب و رخسار زیستم

5 کوثر ز سنگ تربت من گر چکد رواست چون سالها به باد لب بار زیستم

6 هر بار کز کرشمه مرا غمزه تو کشت از ذوق کشتن تو دگر بار زیستم

7 گفتی کشم ز جمله ترا بیشتر کمال من بیشتر برای همین کار زیستم

عکس نوشته
کامنت
comment