1 اگر بروی ترش کار فقر راست شدی کدوی سرکه بدی با یزید بسطامی
2 و گر بخرقه ازرق تمام گشتی کار تغار نیل بدی شیخ احمد جامی
3 و گر برقص کسی شهره و علم بودی امام شهر شدی خرس در نکو نامی
1 فرخنده باد مقدم عید خجسته فر بر روزگار دولت دارای بحر و بر
2 فرمانده بسیط زمین سرور زمان سلطان وجیه دولت و دین شاه دادگر
1 این سعادت بین که باز اهل خراسان یافتند وین کرامت بین که از تأیید یزدان یافتند
2 بودشان از آتش محنت جگرها تافته چون خضر در ظلمت غم آب حیوان یافتند
1 منت ایزد را که دیگر باره بی هیچ انقلاب بر سر اهل خراسان سایه گسترد آفتاب
2 تا ابد نتوان ادای شکر این کردن که باز مسند عزت مشرف شد بشاه کامیاب