1 اگر بروی ترش کار فقر راست شدی کدوی سرکه بدی با یزید بسطامی
2 و گر بخرقه ازرق تمام گشتی کار تغار نیل بدی شیخ احمد جامی
3 و گر برقص کسی شهره و علم بودی امام شهر شدی خرس در نکو نامی
1 عید آمد ای نگار بده جام خوشگوار کز جام خوشگوار شود کار چون نگار
2 بگذشت ماه روزه غنیمت شمار عید زیرا که هست نوبت این نیز برگذار
1 ایدل گرت شناختن راه حق هواست خود را بدان که عارف خود عارف خداست
2 غم ره مده بخویشتن ار وقت خوش نماند زیرا که وقت فوت شد اما خوشی بجاست
1 مدتی گردون ز غیرت داشت سرگردان مرا زانک در دانش مزید یافت بر اقران مرا
2 منت ایزد را که باز از ظلمت حرمان چو خضر رهنما شد بخت سوی چشمه حیوان مرا