اگر به کوی تو یک شب سری به خشت نهم از جامی غزل 698

اگر به کوی تو یک شب سری به خشت نهم

1 اگر به کوی تو یک شب سری به خشت نهم سرم مباد اگر پای در بهشت نهم

2 ز فرش سندس و استبرقم نیاید یاد چو تن به یاد تو بر خاک و سر به خشت نهم

3 ز وضع زهد نیابم نسیم خیر آن به که نقد صومعه بر آتش کنشت نهم

4 کجا به کعبه مقصود ره توانم برد چو گام سعی نه بر وفق سرنوشت نهم

5 ز لوح ساده توان خواند سر خط خوشت چرا به صفحه دل حرف خوب و زشت نهم

6 ز کشتزار حیاتم بس این که مجلس عیش به پای سرو و لب جوی و طرف کشت نهم

7 ز دست رفت سر رشته وفا جامی عنان چه در کف یار جفاسرشت نهم

عکس نوشته
کامنت
comment