1 گر دلم را اشتیاق روی یاران نیستی ز آتش دل آب چشمم همچو باران نیستی
2 ارغوان و سنبل و نرگس کجا رستی ز خاک در زمین گر روی و موی و چشم خوبان نیستی
1 لبت راست آب حیاتی دگر دهان تو دارد نباتی دگر
2 تو سلطان حسنی و ما بینوا بود حسن را هم زکاتی دگر
1 دردمندان را ز بوی دوست درمان میرسد مژدۀ فرزند پیش پیر کنعان میرسد
2 یوسف کنعانی از زندان همییابد خلاص خاتم دولت به انگشت سلیمان میرسد
1 بر سر کوی تو سرها میرود جان فدای روی زیبا میرود
2 نیست کویت منزل تر دامنان هر که عیار است آنجا میرود