1 گر دلم را اشتیاق روی یاران نیستی ز آتش دل آب چشمم همچو باران نیستی
2 ارغوان و سنبل و نرگس کجا رستی ز خاک در زمین گر روی و موی و چشم خوبان نیستی
1 یاد باد آن راحت جان یاد باد عاشقان را عهد جانان یاد باد
2 چون تماشا را به سروستان رویم قد آن سرو خرامان یاد باد
1 ما به دست یار دادیم اختیار خویش را حاصلی زین به ندانستیم کار خویش را
2 بر امید آن که روزی کار ما گیرد قرار سالها کردیم ضایع روزگار خویش را
1 اینک آن روی مبارک که سزای نظر است مه چه باشد که ز خورشید بسی خوبتر است
2 روح پاک است مصور شده از بهر نظر ور نه این حسن نه اندازه روی بشر است