- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گر جان و دل به دست غم تو ندادمی پای نشاط بر سر گردون نهادمی
2 گر بیم زلف پر خم تو نیستی مرا این کارهای بستهٔ خود برگشادمی
3 ور بر سرم نبشته نبودی قضای تو شهری پر از بتان به تو چون اوفتادمی
4 واکنون چه اوفتاد دل اندر بلای تو ای کاش ساعتی به جمال تو شادمی
5 گر بیتو خواست بود مرا عمر کاجکی هرگز نبودمی و ز مادر نزادمی