- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گر کنی قبله جان روی نگاری، باری ور بری عمر به سر با غم یاری، باری
2 کار عشق است برو دست بدار از همه کار گر کند عمر کسی صرف به کاری، باری
3 زلف او محشر جان است دلا سعیی کن که در آن حلقه درآیی به شماری، باری
4 دل به دام تو درافتاد زهی صید ضعیف کاشکی با همه می بود شکاری، باری
5 غرق دریای غمش تا نشوی با لب خشک برو ای خواجه! تو بنشین به کناری، باری
6 گر چو چشمش نتوانی که شوی مست ابد با چنان غمزه شوخش به خماری باری
7 ای نسیمی ز خدا دولت منصور طلب عاشق ار کشته شود بر سر داری باری