گر کنی قبله جان روی از عمادالدین نسیمی غزل 268

عمادالدین نسیمی

آثار عمادالدین نسیمی

عمادالدین نسیمی

گر کنی قبله جان روی نگاری، باری

1 گر کنی قبله جان روی نگاری، باری ور بری عمر به سر با غم یاری، باری

2 کار عشق است برو دست بدار از همه کار گر کند عمر کسی صرف به کاری، باری

3 زلف او محشر جان است دلا سعیی کن که در آن حلقه درآیی به شماری، باری

4 دل به دام تو درافتاد زهی صید ضعیف کاشکی با همه می بود شکاری، باری

5 غرق دریای غمش تا نشوی با لب خشک برو ای خواجه! تو بنشین به کناری، باری

6 گر چو چشمش نتوانی که شوی مست ابد با چنان غمزه شوخش به خماری باری

7 ای نسیمی ز خدا دولت منصور طلب عاشق ار کشته شود بر سر داری باری

عکس نوشته
کامنت
comment