-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 اگرم باز ملاقات میسّر گردد بخت باز آید و ادبار ز من برگردد
2 گرچه با هم چو منی وصلِ تو از رویِ قیاس صورتی نیست که در عقل مصوّر گردد
3 هم بکوشم که به هر گاه که یک روی کنند هر چه مطلوب بود زود میسّر گردد
4 نیک بخت است که بر خاکِ سر کویِ حبیب رخصتی یابد و چون خاک مجاور گردد
5 بختِ من بین که رقیبم چو ببیند از دور با گران جانی در حال سبک بر گردد
6 سرِ مویی نکند در دلِ سنگینش اثر گر به سیل آبِ سرم خاک به خون تر گردد
7 گردِ کویِ تو به بویِ سرِ زلفت گردم هم چو پروانه که بر شمعِ معنبر گردد
8 گوشه یی بر فکن از برقع و طلعت بنمای تا به دیدارِ توم دیده منوّر گردد
9 روزگاری ست که بر ماهِ تو مهر آوردم دلِ حر با صفتم ز آن همه بر خور گردد
10 هر که را آرزویِ مهر و وفا خواهد کرد چون نزاری ز پیِ ازهر و مزهر گردد