گر بپرسی بنده ی خود از جهان ملک خاتون غزل 288

جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

گر بپرسی بنده ی خود را، ز لطفت دور نیست

1 گر بپرسی بنده ی خود را، ز لطفت دور نیست زانکه کس در بندگی چون بنده ات [مهجور] نیست

2 گر تو گویی در خداوندی بود غیر تو کس یا چو من در بندگی و اخلاص این مقدور نیست

3 گر تو را بر حال زار من نظر نبود یقین پیش اهل چشم و دانش این سخن معذور نیست

4 سایبان قدر تو بر طاق میناگون زدند در قضاءِ قدر تو جز دشمنت ممهور نیست

5 تیغ قهرت می رباید سر ز خاقان فلک لاجرم بر لشکر تو دشمنت منصور نیست

6 عاشقی چون من کجا افتد به دستت در جهان زان سبب کاندر جهان مانند تو منظور نیست

عکس نوشته
کامنت
comment