-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گر به می تشنه شود آن لب باریک مزاج نوش کن شربت ماء العنب از جام زجاج
2 ساقیا دردسری می دهدم رنج خمار باده پیما که به یک جرعه بسازیم علاج
3 بر بناگوش تو آن خال سیه دانی چیست؟ ز آبنوسی است یکی نقطه بر آن تخته عاج
4 به تو محتاجم و روزی ز غلامان می پرس صورت حال گدایان به سلطان محتاج
5 هندویی سنبل مشکین تو از هر طرفی دید و بر گردن مشک ختن آورد خراج
6 تا شرف یافت ز خاک سر کوی تو سرم به سر کوی تو سوگند، ندارم سر تاج
7 دیده بحر است و در آن بحر نسیمی غواص غرقه خواهد شدن ار بحر برآرد امواج