1 گر باز بیایم به مراد خویشت و اقبال رساند به من درویشت
2 چون حسن تو یک دم نگذارد پیشم چون بخت به یک سو نروم از پیشت
1 از صبر نکرده بازگشتم وز دیده سوز ساز گشتم
2 چون میل تو سوی جور دیدم غم جوی و ستم نواز گشتم
1 همایون رایت اعلی همی رأی سفر دارد ز یکسو هم عنان فتح و ز دیگر سو ظفر دارد
2 مبارک تخت او اوج فلک را در کنار آورد خجسته باز چتر او جهان را زیر پر دارد
1 خدای داند و بس تا چه خرم است جهان بدین نظام جهان را کسی نداد نشان
2 ز یمن تست مرفه زمانه شاکی به آرزو نتوان جست این چنین دوران