- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گر بسوزیم بآتش همه گویند سزاست در خور جورم و از فضل توام چشم عطاست
2 گر بخوانی زعطا سر زخطا در پیش است ور برانی بجفا روی امیدم بقفاست
3 من بخود هر چه کنم گر کرم است آن ستم است تو جفا می نکنی ور بکنی عین وفاست
4 ای بسا لطف که در چشم بصیرت قهر است باز قهریست که در پیش نظر لطف نماست
5 آتش دوزخ و آن چشمه ی جان بخش بهشت شعله ای از دل من، رشحه ای از دست شماست
6 دفتر عشق سراسر همه خواندیم ولی آنچه در یاد بماندست فراموشی ماست
7 شادمانی جهان است که فانی گردد غم بدان دل نبرد ره که نشاطش بخداست