گر بسوزیم بآتش همه گویند از نشاط اصفهانی غزل 58

نشاط اصفهانی

آثار نشاط اصفهانی

نشاط اصفهانی

گر بسوزیم بآتش همه گویند سزاست

1 گر بسوزیم بآتش همه گویند سزاست در خور جورم و از فضل توام چشم عطاست

2 گر بخوانی زعطا سر زخطا در پیش است ور برانی بجفا روی امیدم بقفاست

3 من بخود هر چه کنم گر کرم است آن ستم است تو جفا می نکنی ور بکنی عین وفاست

4 ای بسا لطف که در چشم بصیرت قهر است باز قهریست که در پیش نظر لطف نماست

5 آتش دوزخ و آن چشمه ی جان بخش بهشت شعله ای از دل من، رشحه ای از دست شماست

6 دفتر عشق سراسر همه خواندیم ولی آنچه در یاد بماندست فراموشی ماست

7 شادمانی جهان است که فانی گردد غم بدان دل نبرد ره که نشاطش بخداست

عکس نوشته
کامنت
comment