اگر چون خضر می‌بخشند جان را بر از سعیدا غزل 390

اگر چون خضر می‌بخشند جان را بر شهیدانش

1 اگر چون خضر می‌بخشند جان را بر شهیدانش خیالی غیر جانبازی نباشد در شهیدانش

2 دهان زخم از خون خشک ناگردیده برخیزند کجا لب‌تشنگی بینند در محشر شهیدانش

3 خمارآلودهٔ می را به شیرینی نباشد دل که کی بوسند در جنت لب کوثر شهیدانش

4 به تیغش کرده‌اند از جان و از دل کشتگان بیعت که تا تلقین گرفتند از دم خنجر شهیدانش

5 سعیدا بی‌ادب در کوی جانان کس نمی‌آید زمین بوسیده می‌آیند بر خنجر شهیدانش

عکس نوشته
کامنت
comment