اگر وصال میسّر از حکیم نزاری قهستانی غزل 838

حکیم نزاری قهستانی

آثار حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

اگر وصال میسّر شود دگر بارم

1 اگر وصال میسّر شود دگر بارم فراق بیش فریبم دهد نپندارم

2 ز بس که خیلِ خیالت عذاب می دارد هزار جهد کنم تا شبی به روز آرم

3 چو ژاله بر ورقِ سرخ گل شقایقِ اشک ز ابرِ دیدۀ پرخون چنان فرو بارم

4 که موج تا به گریبان برآید از دامن گر آستین زرهِ سیلِ دیده بردارم

5 چو با خیالش هم خانه می توانم بود رقیب گو به سرِ کویِ دوست مگذارم

6 نمی رود نفسی چشم هاش از چشمم که بر ستارۀ بام است چشم بیدارم

7 فغان ز دستِ ملامت گرانِ نا هموار که سر ز خجلتِ این در کشیده هم وارم

8 مگیر مدّتِ هجران نزاریا ز حیات که من عذابِ الیم از حیات نشمارم

9 اگر قضایِ فراقم امان نخواهد داد گواه باش که من زین حیات بیزارم

عکس نوشته
کامنت
comment