عراقی

عراقی

عراقی
عراقی

گر آفتاب رخت سایه افکند بر خاک از عراقی غزل 149

غزل 149 ام از 613 غزلیات

گر آفتاب رخت سایه افکند بر خاک

1 گر آفتاب رخت سایه افکند بر خاک زمینیان همه دامن کشند بر افلاک

2 به من نگر، که به من ظاهر است حسن رخت شعاع خور ننماید، اگر نباشد خاک

3 دل من آینهٔ توست، پاک می‌دارش که روی پاک نماید، بود چو آینه پاک

4 لبت تو بر لب من نه، ببار و بوسه بده چو جان من به لب آمد چه می‌کنم تریاک؟

5 به تیر غمزه مرا می‌زنی و می‌ترسم که بر تو آید تیری که می زنی بی‌باک

6 برای صورت خود سوی من نگاه کنی برای آنکه به من حسن خود کنی ادراک

7 مرا به زیور هستی خود بیارایی و گرنه سوی عدم نظر کنی؟حاشاک

8 اگر نبودی بر من لباس هستی تو ز بی‌نیازی تو کردمی گریبان چاک

9 مده ز دست به یک بارگی عراقی را کف تو نیست محیطی که رد کند خاشاک

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر گر آفتاب رخت سایه افکند بر خاک

شاعر شعر گر آفتاب رخت سایه افکند بر خاک چه کسی است ؟

شاعر شعر گر آفتاب رخت سایه افکند بر خاک عراقی می باشد.

شعر گر آفتاب رخت سایه افکند بر خاک در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر گر آفتاب رخت سایه افکند بر خاک چیست ؟

قالب شعر گر آفتاب رخت سایه افکند بر خاک غزل است

مضمون اصلی شعر گر آفتاب رخت سایه افکند بر خاک چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
بنر