-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 اگر دریا ز اشکم دم زند، آشوب میخواهد وگر آتش کند دعوی به آهم، چوب میخواهد!
2 نمیخواهم که از راز من او هم باخبر گردد چو عشق اینجا رسد، کی قاصد و مکتوب میخواهد
3 ز روی دل بود نقشی که بر آیینهٔ جان است بد کس را نخواهد هرکه خود را خوب میخواهد
4 در اصلاح دل من گوشهٔ دامان او کافیست غبار خانهٔ آیینه کی جاروب میخواهد
5 سلیم از جذبهٔ ظاهر چنین تحقیق شد ما را که یوسف را زلیخا بیش از یعقوب میخواهد