1 گر شاخ صبوری به بر آید چه عجب ور محنت دوری به سر آید چه عجب
2 چون دل که خلاصه وجود است آنجاست تن نیز اگر بر اثر آید چه عجب
1 از حسن آن بصری نافذ بصر نکته ای آرند عجب مختصر
2 کز دل غفلت زده گر دم فشاند آن نفس پاک که حجاج راند
1 ای ز کرم چاره گر کارها مرهم راحت نه آزارها
2 روشنی دیده بینندگان پردگی پرده نشینندگان
1 ای ز وجود تو نمود همه جود تو سرمایه بود همه
2 مبدع نوی و کهن ما تویی هست کن و نیست کن ما تویی