کمال خجندی

کمال خجندی

کمال خجندی
کمال خجندی

گر حال دل به دوست نه امکان از کمال خجندی غزل 216

غزل 216 ام از 1252 غزلیات

گر حال دل به دوست نه امکان گفتن است

1 گر حال دل به دوست نه امکان گفتن است بر شمع سوز سینه پروانه روشن است

2 از من بگو به مدعی ای یار آشنا من فارغم ز قصد تو چون دوست با من است

3 آنرا که دل سوی لب او می کشد چو جام بر سر نوشته اند که خونت بگردن است

4 جان نگذرد ز کوی تو کان عندلیب عیب مرغی است کش حظیرة قدسی نشیمن است

5 آن دوستدار کز تو جدا می کند مرا وان هم به حق صحبت دبرین که دشمن است

6 عاشق شکسته پای نه در پیش تست و بس هر هر جا فتد چو زلف تو مسکین فروتن است

7 ای دل چو بشنوی خبر وصل از آن دهان باور مکن که آن سخن نا معین است

8 نام کمال رفت به پاکیزه دامنی تا در غمت به خون دل آلوده دامن است

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر گر حال دل به دوست نه امکان گفتن است

شاعر شعر گر حال دل به دوست نه امکان گفتن است چه کسی است ؟

شاعر شعر گر حال دل به دوست نه امکان گفتن است کمال خجندی می باشد.

شعر گر حال دل به دوست نه امکان گفتن است در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 8 سروده شده است.

قالب شعر گر حال دل به دوست نه امکان گفتن است چیست ؟

قالب شعر گر حال دل به دوست نه امکان گفتن است غزل است

مضمون اصلی شعر گر حال دل به دوست نه امکان گفتن است چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
بنر