- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گر سرزنیغ نیزت دارد سر بریدن من بار سر نخواهم بار دگر کشیدن
2 زینسان که دل به پارب زآن غمزه خواست تیری یک تیر بر نشانه خواهد بفین رسیدن
3 هر کس به دفع دردی آرام یابد و من تا درد او نبینم نتوانم آرمیدن
4 گر پارسا بخواند در زیر لب دعائی بهر شفای دردم نگذارمش دمیدن
5 هر شربتی گزینم رنجورتر نسازد گر تشنه لب بمیرم نتوانم آن چشیدن
6 حکمت فروش تا کی مرهم می کند عرض ما خستگان نخواهیم ابنها ازو خریدن
7 گوش کمال پر شد از آن دردمندان دیگر نمی تواند نام دوا شنیدن