1 اگر محاسبه روز حشر در نظر آری در این دو روزه حیات اینقدر به خود نسپاری
1 حیران تو از هر خم مو دیدهٔ خط را دل دید و پسندیدهٔ خط را
2 چندین چه زنی آب طراوت به رخ از می بیدار مکن سیزهٔ خوابیدهٔ خط را
1 به پیری نشد چاره گردن کشان را که زورین کند حلقه گشتن کمان را
2 ز ترک هوابشکفان غنچهٔ دل به یک گل گلستان کن این خاکدان را
1 نصیبی گر زسوز سینه ام می بود مجنون را زابر چشم تر دریای خون می کرد هامون را
2 دمی گر پشتگرمی از بسوی باده می دیدم سبک می کردم از بار خرد دوش فلاطون را