-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 اگر ساقی به بزم ما قلندر وار بنشیند بسا صوفی که اندر حلقه ی خمّار بنشیند
2 به زاریّ دل زارم ترا ای دل نیازارم کزان زاری ترا بر دل مباد آزار بنشیند
3 به عزم رفتن از مجلس به هر باری که برخیزی از آن برخاستن بر دل مرا صدبار بنشیند
4 چو خشم فتنه انگیزش کند مستی و مستوری نماند هیچ زاهد راکه او هشیار بنشیند
5 کسی در معرض مردان برآرد نام منصوری که برخیزد زسر و آنگه به پای دار بنشیند
6 کسی در دیده ی مردم بود چون مردم دیده که همچون دیده ی گلگون میان خار بنشیند
7 دل ابن حسام از رنج و از تیمار بیمار است مگر دلبر به تیمار دل بیمار بنشیند