-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 اگر این نکهت از آن طره چین در چینست نتوان گفت که نافه زغزال چین است
2 جان شیرین زکفش رفت بتخلی و هنوز گوش فرهاد براه سخن شیرین است
3 تو بتنهائی عاشق کش خونخوار شدی یا مگر رسم و ره شهر نکویان این است
4 یوسف از حیله اخوان به چه و گرگ بدشت آنگه از راز درون پیرهن خونین است
5 گر چه خونست دل از نافه مشکین مویت هم سیه موی تو از دود دل مسکین است
6 یار اگر بر سر مهر است تفاوت نکند آسمان گر بسر مهر بمن یا کین است
7 چشم صاحب نظران در رخ تو حیرانست تا چه جای نظر مردم کوته بین است
8 من و غلمان بهشتی و شی و باده صاف چشم زاهد همه بر کوثر و حور العین است
9 عشق آن طرفه عروسی که چو شد نامزدت دل و دین شیر بها و خردش کابین است
10 آه از آن لب شیرین که کند تلخ بفحش حیف از آن سینه سیمین که دلش سنگین است
11 خون آشفته نمی شوئی و ترسم مردم بشناسندت از آن خون که کفت رنگین است