گر آن بی وفا عهد یاری شکست از جامی غزل 100

گر آن بی وفا عهد یاری شکست

1 گر آن بی وفا عهد یاری شکست خدا یار او باد هر جا که هست

2 نه زین شهر بار سفر بست و رفت که از کوی مهر و وفا رخت بست

3 میفشان سرشک از مژه دمبدم که شد خانه تن ازین سیل پست

4 مزن بر دلم زخم و مرهم بنه که پیوند نتوان چو شیشه شکست

5 مکن غمزه تعلیم چشمان شوخ مده تیغ در دست هندوی مست

6 ز نوشین لبت سبزه خط دمید خضر بر لب آب حیوان نشست

7 مبین لعل میگونش ای پارسا که جامی ازان جام شد می پرست

عکس نوشته
کامنت
comment