1 گر آن صنم ز پرده پدیدار میشود تسبیح شیخ حلقهٔ زنار میشود
2 ساقی بدین کرشمه اگر میکند به جام مسجد رواق خانهٔ خمار میشود
3 گر دم زند ز طرهٔ او باد صبح دم آفاق پر ز نافهٔ تاتار میشود
4 هر کس که منع من کند از تار زلف او آخر بدان کمند گرفتار میشود
5 جایی رسید غیرت عشقم که جان پاک حایل میانهٔ من و دلدار میشود
6 ای گلبن مراد بدین تازه نازکی مخرام سوی باغ که گل خار میشود
7 خیزد چو چشم مست تو از خواب بامداد خوابیده فتنهایست که بیدار میشود
8 شد روز رستخیز و نیامد دلم به هوش پنداشتم که مست تو هشیار میشود
9 مهجورم از وصال تو در عین اتصال محروم آن که محرم اسرار میشود
10 هر تن که سر نداد فروغی به پای دوست در کیش اهل عشق گنهکار میشود
دیدگاهها **