- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گر چنین در ضعف دایم بگذرد احوال من مو برآرد دیدهٔ آیینه از تمثال من
2 با کدورت بسکه بگذشت از غمت احوال من در گذشتن سایه در پی داشت ماه و سال من
3 گردهٔ تصویر برخیزد غبار از تربتم شد نهان در پرده های دل ز بس آمال من
4 نور شمع جان مرا در پرده هستی ازوست می شود فانوس بزم آیینه را تمثال من
5 بسکه احوالم نهان در گرد کلفت گشته است بسکه احوالم نهان در گرد کلفت گشته است
6 موج سان جویا خورد جوهر بهم آیینه را دیده بگشاید اگر بر صورت احوال من