اگر کسی گوید که قوت ممیزه نتواند که مر تلخ را شیرین و ترش را شور یا زشت را نیکو بیند . ,
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 این دهر باشگونه چو بستیزد شیر ژیان بهدام درآویزد
2 مرد دژ آگه آن بود و دانا کز مکر او به وقت بپرهیزد
1 ای خواجه جهان حیل بسی داند وز غدر همی به جادوی ماند
2 گر تو به مثل به ابر بر باشی زانجات به حیلهها فرو خواند
1 آمد بهار و نوبت صحرا شد وین سال خورده گیتی برنا شد
2 آب چو نیل برکهش میگون شد صحرای سیمگونش خضرا شد
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به