- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گر شبی بازآید از در شمع جان افروز من بر چراغ مهر و نور صبح خندد روز من
2 گر مرا روزی خیالش روی بنماید به خواب مطلع اقبال گردد طالع فیروز من
3 تا سحر هر شب چو شمع از آتش هجران یار دیده گریان است و می سوزد دل پرسوز من
4 پیش ابروی تو می خواهم که جان قربان کنم پرده بردار از رخ، ای عید من و نوروز من
5 تا نهان کردی ز من رخ، یک نفس غایب نشد صورت روی تو از چشم خیال اندوز من
6 کی تواند کرد عاشق گوش بر پند ادیب؟ زحمت خود می دهی ای پیر پندآموز من
7 چون نسیمی هر که او شد بنده فضل اله کی تواند کو ببیند شمع جان افروز من