گر صد هزار ازین غم از جهان ملک خاتون غزل 1385

جهان ملک خاتون

آثار جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

گر صد هزار ازین غم و دردم رسد به روی

1 گر صد هزار ازین غم و دردم رسد به روی دانی که از در تو نگردم به گفت و گوی

2 پشتم به هرکه عالم و رویم به روی تست آیا بود که باز نشینیم روبه روی

3 ای باد اگر به جانب آن ماه بگذری از مهر من به حضرت او ذرّه ای بگوی

4 گر آنچه در فراق تو بر ما همی رود وآنگه ز دست جور رقیبان تندخوی

5 گر بخت یاریی دهدم در شب وصال تا روز شرح هجر توان گفت مو به موی

6 تا جان به تن بود سر ما آستان دوست تا پای طاقتست بپویم به جست و جوی

7 با مدّعی بگوی که ناموس و نام و ننگ بر باد عشق رفت تو بیهوده بس مگوی

8 بر دیده جهان گذر ای سرو نازنین کز رهگذار بست برو بس ز اشک جوی

9 بر عرصه فراق ز چوگان روزگار من خسته دل شکسته و سرگشته ام چو گوی

عکس نوشته
کامنت
comment