گر هیچ می‌توانی از حکیم نزاری قهستانی غزل 995

حکیم نزاری قهستانی

آثار حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

گر هیچ می‌توانی ای دل گزارشی کن

1 گر هیچ می‌توانی ای دل گزارشی کن با حامیِ عنایت ما را سپارشی کن

2 تنها نشین ندارد از عمر هیچ لذت در بار هر دو عالم ترتیب گردشی کن

3 مملو شده‌ست طبعت از لقمه‌ی مخالف از ریزه‌ی محبت خود را جوارشی کن

4 خواهی که از من و ما یک ره خلاص‌یابی از خویشتن برون آ جهدی و کوششی کن

5 حامی کار ما شو یک‌باره یار ما شو میدان شده‌ست خالی برخیز چالشی کن

6 تیغ ظهور برکش آفاق کن مسلّم شاهانه لشکری کش مردانه جنبشی کن

7 یک رنگ شو نزاری در باز هر چه داری بر آستان مردان بنشین و پوزشی کن

8 در کنجِ خویش ساکن بنشین و همچو مردان از خاک کعبه فرشی وز سنگ بالشی کن

عکس نوشته
کامنت
comment