جامی

جامی

جامی
جامی

گر نماند آن غنچه لب با من چنان خندان از جامی غزل 330

غزل 330 ام از 3391 فاتحة الشباب - غزلیات

گر نماند آن غنچه لب با من چنان خندان که بود

  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7

1 گر نماند آن غنچه لب با من چنان خندان که بود شد مرا از شوق لعلش گریه صد چندان که بود

2 ای رفیق کوی زهد از من سر و سامان مجوی خاک شد در راه خوبان هر سر و سامان که بود

3 امشب افغانم ز چرخ ار نگذرد معذور دار چون ز ضعف تن نماند آن قوت افغان که بود

4 چند سوزد جان من وه کآتش دل آب ساخت یادگار تیر او در سینه هر پیکان که بود

5 گر شد ایمانم به کفر زلف شبرنگش بدل ظلمت این کفر به از نور آن ایمان که بود

6 عاجز آمد آخر از درد دلم مسکین طبیب گر چه کرد از مرحمت تدبیر هر درمان که بود

7 آه جامی زد علم چون چاک کردی سینه اش عاقبت شد آشکار آن آتش پنهان که بود

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر گر نماند آن غنچه لب با من چنان خندان که بود

شاعر شعر گر نماند آن غنچه لب با من چنان خندان که بود چه کسی است ؟

شاعر شعر گر نماند آن غنچه لب با من چنان خندان که بود جامی می باشد.

شعر گر نماند آن غنچه لب با من چنان خندان که بود در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 9 سروده شده است.

قالب شعر گر نماند آن غنچه لب با من چنان خندان که بود چیست ؟

قالب شعر گر نماند آن غنچه لب با من چنان خندان که بود غزل است

مضمون اصلی شعر گر نماند آن غنچه لب با من چنان خندان که بود چیست؟

این شعر در دسته‌بندی اجتماعی, شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن اجتماعی, شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.